وقوع چنین شرایطی البته برای اقتصاد جهانی بیسابقه نیست اما آنچه بیسابقه است شدت تحولات از یک سو و اهداف پنهان تحولات که به صورت ارادی از سوی برخی بازیگران اقتصادی دنبال میشود از سوی دیگر، است.
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا این تحولات به صورت هدفمند در جهت رشد بلندمدت اقتصاد جهانی است؟ اقتصاد جهانی و عوامل آن تا چه حدی توان پذیرش هزینه التهابات اخیر را دارند؟ و نهایتا آیا این تحولات در راستای فرایند جهانی شدن اقتصاد است؟
1. کیفیت و کمیت توسعه کشورهایی همچون چین و هند از دید قدرتهای بزر گ اقتصادی رضایتبخش نیست.
از دید کشورهای صنعتی قدرتهای نوظهور اقتصادی ناتوان از به دوش کشیدن بار توسعه و رشد اقتصاد جهانی هستند و کیفیت پایین توسعه آنها نه تنها کمکی به رشد اقتصاد جهانی نمیکند بلکه دستاوردهای گذشته را نیز در کشورهای صنعتی کمرنگ مینماید.
کیفیت کالاهای تولیدی چین و هند و آسیبپذیری اقتصادهای توسعه یافته گویای این امر است.
بنابراین تحت فشار قراردادن این کشورها با هدف ارتقای کیفیت توسعه آنها متناسب با استانداردهای روز اقتصاد جهانی و سخت کردن روند رشد اقتصادی آنها از جمله سیاستهای هدفمند قدرتهای بزرگ بر ضد قدرتهای نوظهور اقتصادی است.
2. التهابات اخیر در بازارهای جهانی از 2 طریق قدرتهای اقتصادی درحال ظهور نظیر چین را تحتتأثیر قرار داده است. از یک سو، ارزش ذخایر ارزی و اوراق قرضه خریداری شده این کشورها در ایالات متحده را کاهش میدهد.
چین در حال حاضر در حدود یک هزار میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد و 400میلیارد دلار اوراق بهادار بازارهای سهام آمریکا را خریداری کرده است.
کاهش ارزش دلار، به معنای کاهش ارزش ذخایر و سرمایهگذاری خارجی چینیهاست. از سوی دیگر، افزایش قیمت نفت، با توجه به تقاضای روبه تزاید چین و هند برای تداوم رشد اقتصادی، فشار اقتصادی بالایی را به این کشورها وارد میسازد.
به این اقدامات باید اقدام سیاسی اخیر کاخ سفید درتجلیل از رهبر جداییطلبان تبت چین را نیز اضافه کرد.
3. التهابات بازارهای جهانی البته هزینههای زیادی را نیز به اقتصاد جهانی به ویژه کشورهای درحالتوسعهای که در ابتدای نوسازی اقتصادی بر مبنای الگوی اقتصاد بازار قرار دارند وارد میسازد.
اینکه ضرر و زیان اقتصادی تحمیلی به این کشورها در شرایطی که انتقادهای گستردهای به روند جهانی شدن اقتصاد وارد میشود و تجربه بحرانهای اقتصادی برخی کشورها نظیر آمریکای لاتین وجود دارد، از سوی چه مراجعی و چگونه جبران میشود، سؤال بیپاسخی است که مقابل قدرتهای بزرگ اقتصادی و نهادهایی همچون صندوق بینالمللی پول قرار دارد.
با این هزینهها، فشارهایی که اقتصادهای توسعه یافته نیز تحمل میکنند باید اضافه کرد.
4. مجموعه این شرایط، تجدیدنظر در برخی از روندهای اقتصاد جهانی را اجتناب ناپذیر ساخته است. این ضرورت حتی از سوی طرفداران جهانی شدن اقتصاد سرمایهدار نظیر جوزف استیگلیتز برنده جایزه نوبل اقتصاد اخیرا مورد تأکید قرار گرفته است.
از این منظر روند جهانی شدن اقتصاد آنگونه که از سوی طرفداران اقتصاد بازار پیشبینی میشد، بدون هزینه و آرام نبوده است و باید اصلاحاتی در این ساختار صورت گیرد.
یادداشتهای دکتر علیرضا سلطانی در همشهری آنلاین